دست نوشته های روزالیند فرانکلین

چه فرقی داره روزالیند باشم یا شاخه نبات حافظ یا معشوقه سعدی :)

دست نوشته های روزالیند فرانکلین

چه فرقی داره روزالیند باشم یا شاخه نبات حافظ یا معشوقه سعدی :)

نگارنده در مورد مطالبی که ادعا میکند هیچ ادعایی ندارد چه برسد به این سطور که هیچ ادعایی در موردشان ندارد.:)

۴ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

Image result for exergy
کار در ترمودینامیک  اهمیت زیادی داره(کار میتونه به صورت مکانیکی چرخی باشه که میچرخه یا به صورت الکتریک جریان برق باشه)... هدف انجام یه سیکل معمولا به صورت کار خروجی تعریف میشه... یعنی ما هر عملی انجام میدیم تا کار خروجی و گرفته شده از سیستم و سیکل رو ماکزیمم کنیم و از اون طرف اگه قرار باشه کاری به سیستم داده بشه باید کار گرفته شده توسط سیستم رو مینیمم کنیم تا به صرفه باشه.
خب اینجا یکم قضیه سخت میشه .. چون برای انجام یک سیکل به صورت مداوم نیاز داریم که یکم گرما از یه منبع گرمایی بالا بگیریم (مثل کوره) قسمتی ازش رو به کار تیدیل کنیم (قسمت مفید انرژی گرفته شده) و قسمتی رو به عنوان گرما به محیط  بدیم (قسمت تلف شده) ... همیشه هم کار گرفته شده تفاضل گرمای گرفته شده و گرمای داده شده به محیطه...
در طول تاریخ بسیار سعی کردند که اون گرمای داده شده به محیط رو صفر کنند تا همه گرمای ورودی رو به کار تبدیل کنند.. نشده که نشده.. هر کی هم گفته معلوم شده داره کلاهبرداری میکنه...  دلیل هم داره چون کار شکل مرغوب تری از انرژی هست تا گرما.. شما برای اینکه یه چیز مرغوب به دست بیاری باید هزینه کنی... نمیتونی تمام یه چیز با کیفیت کمتر رو به یه چیز با کیفیت بالاتر تبدیل کنی و هزینه ش رو نپردازی.. اصل عالم بر مبنای همین کار میکنه.. (همین  قانون دوم ترمودینامیک هست)
خلاصه اومدن حساب کتاب کردند گفتند حالا که نمیتونیم انرژی گرمایی تلف شده رو صفر کنیم بیایم تا حد امکان کمش کنیم.. کلی حساب کتاب کردند دیدند ای بابا .. در بهترین حالت این میزان انرژی اتلافی از حدی کمتر نمیشه...
 کیفیت انرژی گرمایی به دما و بقیه پارامترها بستگی داره.. یعنی مثلا شما دارید 1000 ژول گرما منتقل میکنید از یه منبع گرمایی با دمای 1000 کلوین.. حالا در حالت دوم همون 1000 ژول گرما رو از یه منبع گرمایی با دمای 500 کلوین منتقل میکنید.. کیفیت انرژی اولی خیلی بالاتره و بیشتر میتونید کار از منبع گرمایی بگیرید..
بلههههه... ممکنه شما تا حالا فقط به کمیت فکر کردین و هیچ وقت نمیدونستیم که کیفیت چقدر در فیزیک مهمه.. من اولین بار که این قضیه رو شنیدم با استفاده از اون کلی مسایل زندگی برام روشن شد... بازده درس خوندن.. زندگی کردن... و...
اما این قضیه رو گفتم تا برسم به مفهموم اگزرژی..اگزرژی یه مفهوم بالاتر هست تا کار.. اگزرژی یعنی با این دما و امکانات سیکلی که داری چقدرشو به کار تبدیل کردی... یعنی کارکرد سیکل رو به تنهایی مورد بررسی قرار میده .. کار ینداره شرایط دمای بیرونی چقدره.. میگه ببین من میدونم دماها اینقدره .. اگه بخوام یه سیکل با بازده بالا قرار بدم" از همین وضعیت موجود" اینقدر کار تولید میکنه.. تو چقدر کار تولید میکنی با همین وضعیت؟ بعد نسبت کار شما رو به نسبت اون سیکل خفن ناک میسنجه و بازده بهتون میده....
یه مثال کاربردی بزنم براتون.. مثلا شما پسر بیل گیتس رو میبین که از پولای باباش استفاده میکنه و خرجشون میکنه... اون داره پول رو به کالا تبدیل میکنه... کیفیت پول بالاتر از کالا هست... پس کارش کاملا اتلافه... بازدهش صفره... اینکه هنر نکرده... هر کسی در این وضعیت پول خرج کردن رو بلده... اینکه با این حجم پول هم بیاد بره فروشگاه بزنه هم بازده پایینی داره .. باید فکر کرد که با این حجم پول ارتباطات شهرت و تکنولوژی بالاترین کاری که میتونه بکنه چیه...
من این مطلب رو سال سه لیسانس خوندم.. بیست سالم بود.. مطلبش برام خیلی سنگین بود.. هنوزم هست... هنوزم توی قضاوتام نمیتونم کامل رفتارها، موفقیت و شکست یه ادم رو با توجه به شرایط خودش بسنجم.. نه بهترین شرایط جامعه... اصن دیگران رو بیخیال .. هنوز نمیتونم خودمو بیرحمانه قضاوت نکنم... نمیتونم بگم روزالیند عزیزم تو در این شرایط بودی... بهترین خودت رو ارائه بده .. نه اینکه در سودای زندگی دیگران باشیم.. شاید اون چیزی که از زندگی اونا میبینم بازده صفر باشه و ما داریم بهترین عملکرد رو ارائه میدیم.. حواسمون باشه در سودای زندگی دیگران خودمون رو تلف نکنیم.
یه درس اخلاق داشتیم.. از سری درسهای عمومی در دانشگاه شیراز با دکتر کاکایی عزیز که برق و درس حوزه خونده بودند و روحانی شیرین و باصفایی بودند.. امیدوارم هر جا هستند رحمت خدا برشون باشه.. ایشون میگفتند خدا از امام حسین انتظاری داره که از من و تو نداره...خدا هم معیارش بازده قانون دوم ترمودینامیکه.

  • روزالیند فرانکلین

Image result for drunk professor

به حول و قوه الهی تز من وارد مسیری شده کاملا دهن صاف کن ... یه جوری ریاضی طور که دوستای ریاضی م هم دارند برام دل میسوزونن... سه ماهه دارم زور میزنم بفهمم.. بعد چند بارر خوندن بالاخره فهمیدم کلیات رو.. اما جزییات رو نه... رفتم پیش استادم گزارش شفاهی بدم.. کاربردهای اون قسمت ریاضی رو که خوندم به صورت کاملا تخیلی روی بقیه رشته م گفتم... که چه چالش هایی داریم در یه زمینه هایی و با این قسمت ها چطور میشه حلش کرد و ساده ترش کرد.. فقط تخیل بود و البته اگه کار بشه روش و یکم تحقیق بشه هر کدومش یه تز دکترای خوب در میاد از توش(خوب که میگم  یعنی دانشجو دکترا هشت سال بمونه کار کنه و کلی فحش بده به استادش هر روززز پنج وعده)... استادمم گفت که باریکلا الان داری یه چیزایی می فهمی و از نظر من الان ثابت کردی که پی اچ دیتو گرفتی.. حالا پاشو این مثالهایی که زدی رو پیاده کن ... تبدیلش به مقاله کن... تا یک سال دیگه پنج تا مقاله بده... بعدشم یه کاری کن همین جا هیئت علمی شی...

در تمام موارد من سرم رو تکون میدادم و میگفتم بله بله. یه جوری که انگار من غول چراغ جادو هستم و میتونم خواسته هاشو در یه چشم بر هم زدن عملی کنم. آخرش دیدم درست نیست دیگران استادمو توی وضعیت های ببینن آبرومون میره...این شد که بهش گفتم مقاله و اینا برام خیلی مهم نیس من که میخوام خونه دار شم... منو از همون ارتفاع های آفیسش پرت کرد صحن دانشکده :))


  • روزالیند فرانکلین

مدرسه رفتن رو خیلی دوست داشتم.. الان نه... الان حتی دوست ندارم یه ورکشاپ یک روزه برم.. برام راحت نیست که بشینم یه جا و مدرس تصمیم بگیره کی و کجا و چه طور مطلب رو بهم یاد بده.. 

یه جورایی شبیه فیلم دیدن هست.. شما توی سینما کنترل نور صدا تصویر رو ندارید نمیتونید اگه جایی رو متوجه نشدید به عقب بزنید یا جاهایی که حوصله تون سر رفته بزنید جلو بره اما توی خونه شما ارباب خودتون هستید.

یه نعمت  خیلییی بزرگ این چند سال خود اموز شدن هست.. در حدی که دیگه نمیتونم تصور سر کلاس رفتن رو داشته باشم.. چطور در توانم بوده که این همه مدت این همه حکومت های دیکتاتورهای کوچک  دو ساعته رو تحمل کنم :))

  • روزالیند فرانکلین
Image result for on your own
یه جایی از سریال فرندز هست که بعد از وضع حمل ریچل.. جنیس که توی همون بیمارستان هست میاد به ریچل سر یزنه و حالشو بپرسه که قراره از این به بعد چیکار کنه... وقتی امیدهای واهی ریچل رو میبینه یه جمله خیلی قشنگ میگه:
                                                                                                     You are all on your own   
تو خودت هستی و خودت و خودت... خیلی جمله ساده ای هست اما کلید خیلی از موفقیت ها همین جمله هست.. اینکه نشینیم منتظر یه ناجی... خودت پاشو.. دستاتو بذار رویزانوهات .. یا علی بگو و پاشو... هیچ کی بهتر از تو و دلسوزتر از تو برای کارهات نیست...
اگه به این باور برسیم که فقط خودمونیم که میتونیم خودمون را از این وضعیت نجان بدیم خیلی از مشکلات حل میشه...

من دارای یک سیکل معیوب هستم در زندگی.. وقتی سختی یه کار رو از توانایی خودم بزرگتر میبینم خیلی ناامید میشم.. و دنبال ناجی میگردم... گاهی حتی دست روی دست هم نمیذارم و دارم تلاش میکنم اما خوب تمرکز نمیکنم...و هی بیشتر ناامیدتر میشم و از این امید واهی خارجی به اون امید واهی خارجی میپرم..باورم میشه که مشکلم خیلی بزرگه و خودم واقعا از پسش برنمیام..اما بعد مدتی یه جایی میرسه که خسته میشم.. از زمین و زمان ناامید میشم و به خودم ایمان میارم که باید انجامش بدم و میتونم.. از این سیکل معیوب میزنم بیرون. میبینم که راه حل همون جلوی چشمم بوده و من اصلا دقتی نکردم....  قهرمان خودم میشم و بهترین خودمو ارایه میدم .. شاید فکر کنین که چه حس خوبی.. اما واقعا حس خوبی نیس.. میفهمی چقدر توانا هستی و چقدر به بطلالت گذروندی وقتت و انرژیت رو.. و حس موفقیت رو برات اسپویل میکنه..
راه حل چیه: جمله بالا رو همیشه با خودت تکرار کن و به این باور برس که تنها خودت و خدای خودت هست که میتونه بهت کمک کنه نه هیچ کس دیگه...

پی نوشت: امروز یه روز فوق العاده ناامید کننده داشتم.. از اون روزا که اتفاق خاصی نیفتاده اما حالت فوق العاده بده و ناامیدی.. دیدم انرژی ریزی دارم (بر وزن خونریزی:)) یکم فکر کردم و جملات بالا رو نوشتم... همون موقع یک نفر کلیدی بهم زنگ زد و امیدواری های خوبی بهم داد...
پی نوشت دوم: حتی اگه به یه سری چیزا هم باور نداشته باشی اما هم زمانی بعضی وقایع گاهی خیلی برات لذت بخشه... خیلی


  • روزالیند فرانکلین