کیمیاگر
اولین بار که کیمیاگر رو خوندم راهنمایی بودم. اووف خیلی سال پیش. یادمه قبل عید بود کتاب هم مال خواهرم بود که از من چهار پنج سالی بزرگتره. خیلی دوست داشتم بخونمش ولی بهم اجازه نمیداد. کتاب رو برداشتم و چون میدونستم مامان محاله بذاره با این همه کار خونه تکونی ، بشینم یه گوشه و کتاب بخونم، فرار کردم رفتم اتاقک انباری مانند پشت بوم. نم نم بارون میخورد به شیرونی دورم کلی گل و یه سرمای شیرین.. نشستم به خوندن.. چند ساعته تمومش کردم و کتاب چه سازگار هست با روح جنگجوی یه نوجوون.. یکی که داره بزرگ میشه اما میخواد قالب های جامعه رو بشکنه.. که میخواد دنیا براش سر خم کنه... شاید خیلی ها این کتاب رو دوست نداشته باشن.. شاید خیلی شعاری ببیننش و غیر واقعی .. اما اولین بار خوندن یه کتاب رو توی چه حسی خوندن خیلی مهمه.. واسه من کیمیاگر عزیزه.. کتابی هست که هر وقت جایی از زندگیم گیر میکنم و احساس ناتوانی میکنم میرم سراعش و میخونمش.. یه بار جملات قصارش رو نوشتم و حتی از روش خوندم و با واکمنم ضبط کردم :) قسمت مورد علاقه م همون جایی هست که گوسفنداشو میفروشه و به اون دزد اعتماد میکنه. همون جایی که روحش یه چند لحظه وایمیسه و بعد تصمیم میگیره نره سراغ رویاش .. همون جایی که میره پیش یه مرد بلورفروش و از نشونه ها پیروی میکنه و رونق میده به مغازه بلور... این روزها دوباره باید برم سراغ کتاب محبوبم.. دویاره بخونمش .. یادم بیاد با دست خالی هم میشه شروع کرد.... تنها کافیه شروع کنی.
- ۹۷/۰۲/۱۷
- ۲۰۴ نمایش