رسیدن به عشق ناکام نوجوانی
همه ما یه لیست از کارهایی داریم که دلمون میخواد قبل مرگ انجام بدیم. یکی از این آرزوها برای من خوندن شاهنامه هست. همیشه دلم میخواست یه بار در طول عمرم و ترجیحا در جوانی شاهنامه رو بخونم و با داستانهاش آشنا باشم. رشته تحصیلی من در دبیرستان ریاضی فیزیک بوده و در دانشگاه هم مهندسی. هیچ وقت ادبیات در اولویت خوندن نبوده. ادبیات برای من همون دو ساعتی بود که در مدرسه میخ میشدم به صندلی و جزء جزء حرفهای جذاب معلم ادبیاتموم که رتبه یک کنکور بود رو میبلعیدم و ایشون چقدر ادبیات رو برای من جذاب تر کرد. هنوز داستانهایی که سر کلاس برای ما تعریف کرد رو حفظم. همیشه میگفت برق چشمهای روزالیند باعث میشه من هی بیشتر تعریف کنم. امیدوارم هر جا که هست خدا نگهدارش باشه که حقیقتا جز بهترین معلم ها بود.
ادبیات همیشه مثل یه عشق سوزان بوده برای من... یه عشق ناکام. و قرار بود خوندن شاهنامه هم مثل خیلی از آرزوهای دیگه در این لیست فقط آرزو باقی بمونه. اما اینطور نشد. پادکست فردوسی خوانی رو پیدا کردم و شروع کردم هر شب یه قسمتش رو گوش دادم. چقدر عالیه.موقع شنیدنش سراپا گوش میشم... برمیگردم به همون دختر دبیرستانی 14 ساله و دوباره چشمام میدرخشه.
آقای امیرخادم مرسی که منو به یکی از آرزوهام رسوندی.
- ۹۹/۰۸/۲۵
- ۲۷۳ نمایش
ما هم سال سوم یه دبیرادبیات داشتیم دقیقا همین ولی ایشون رتبه یک کنکور نبود اما همکلاسی چند تا شاعر و نویسنده بود مثلا یکیش قیصرامینپور. و من هیچ وقت سهشنبهها ساعتآخر یادم نمیره. چقدر دوست داشتم و دارم دبیر ادبیاتمون رو.
من چندین ماه هست که میخوام برم سراغ پادکست فردوسیخوانی اما نمیشه. فکر کنم پستت تلنگر خوبی باشه. دعا کن تلنگرت بگیره. :)
دبیرستان چهارده سالهمون نبود. بود؟! البته من همین الانم شونزده سالمه ولی خب. ؛)